هوش هیجانی
هوش هیجانی(1)
هوش عاطفی( هیجانی ) چیست ؟
برای سال های متمادی تصور بر این بود که IQ ( ضریب هوشی ) نماینده میزان موفقیت
افراد است. در مدارس معیار اهدای جوایز به دانش آموزان تست هوش بود و حتی بعضی
از شرکت ها برای پاداش از تست هوش استفاده میکردند. در دهه اخیر محققان در
یافتند که IQ تنها شاخص ارزیابی موفقیت یک فرد نیست. آن ها در حال حاضر مشغول
تحقیق درباره EQ ( هوش عاطفی ) هستند.
هوش یکی از مهمترین سازه های فرضی است که از زمان مطرح شدن آن توسط آلفرد
بینه در اویل قرن بیستم همواره برای تبیین موفقیت شغلی و کارآیی به کار رفته است.
هوش عاطفی زمانی مورد توجه قرار گرفت که دنیل گولمن در سال 1995 کتاب خود را با
عنوان " چرا هوش عاطفی می تواند مهمتر از IQ باشد؟ " به چاپ رساند.
درابتدای پیدایش این سازه، روانشناسان بیشتر بر روی جنبه های شناختی همانند
حافظه و حل مساله تاکید می کردند . اما خیلی زود دریافتند که جنبه های غیر شناختی
مانند عوامل عاطفی و اجتماعی نیز دارای اهمیت زیادی هستند. بعضی پژوهشگران بر
این عقیده اند کهIQ در خوش بینانه ترین حالت 10 الی 25 درصد از واریانس متغیر عملکرد
را تبیین می کند.
شاید هوش هیجانی یا هوش عاطفی یا EQ مفهوم جدیدی به نظر بیاید، اما واقعیت این است که همین مفهوم، با نامهای متفاوت، بیش از یک قرن دغدغهی روانشناسان بوده است.
ادوارد تورندایک (Edward Thorndike) از روانشناسان برجسته قرن بیستم در حوزههای
یادگیری، آموزش و هوش، در سال ۱۹۲۰ مفهومی به نام هوش اجتماعی یا Social
Intelligence را به صورت زیر تعریف کرد:
«هوش اجتماعی یعنی توانایی درک و مدیریت کردن مردان، زنان، دختران و پسران، برای
رفتار خردمندانه در روابط انسانی.»
تورندایک در جای دیگری هم در توضیح هوش اجتماعی چنین میگوید:
«هوش اجتماعی به این معناست که بتوانیم انگیزه رفتارهای خود و دیگران را به خوبی
درک کرده و از این اطلاعات در تعاملات اجتماعی استفاده کنیم.»
همانطور که میبینید این تعریفها، به آن چیزی که امروز به عنوان هوش هیجانی یا
هوش عاطفی میشناسیم بسیار نزدیک هستند.
دانشمندان معاصر هم نقش تورندایک را در توجه به هوش عاطفی مد نظر قرار دادهاند.
به عنوان مثال، تراویس برادبری (Travis Bradberry) و جین گریوز (Jean Greeves) که
کتاب هوش هیجانی آنها مطرح و شناخته شده است (The Emotional Intelligence
Quick Book)، کتابشان را به تورندایک تقدیم کردهاند که «یک قرن پیش این بینش را
داشت که به جهان بگوید هوش هیجانی (EQ) مهمتر از ضریب هوشی (IQ) است.»
بنابراین اشتباه نیست اگر بگوییم تاریخچه هوش هیجانی، بیآنکه اسمی از آن در میان
باشد، به اوایل قرن بیستم بازمیگردد.
تعریف هوش هیجانی سالووی و مایر
توانایی نظارت و پایش احساسات و هیجانات خود و دیگران، تفکیک و تشخیص آنها، و
استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمای تفکر و رفتار.
تعریف هوش هیجانی از نگاه دانیل گلمن
آنچه معمولاً ما به عنوان تعریف هوش هیجانی میشنویم و میخوانیم، تعریف دانیل
گلمن است.
هوش هیجانی شامل تواناییهایی مثل انگیزه دادن به خود، پشتکار در شرایط دشواری و
سرخوردگی، کنترل رفتارهای تکانشی، به تأخیر انداختن خواستهها، تنظیم هیجانات،
جلوگیری از غلبهی استرس بر قدرت فکر کردن، همدلی با دیگران و امیدواری است.
" علم به این که احساسات شما چیست و چگونه باید از آن ها در جهت تصمیم گیری به
نحو احسن استفاده کنید می گوید:
-هوش هیجانی (عاطفی)، توانایی برای مدیریت اضطراب و کنترل تنش ها و انگیزه،
امیدواری و خوش بینی در مواجهه با موانع در راه رسیدن به هدف است
-هوش هیجانی (عاطفی)، در حقیقت راهی است برای زیرک بودن.
-هوش هیجانی (عاطفی)، همدلی است، درک این که اطرافیان شما چه احساسی
دارند.
-هوش هیجانی (عاطفی)، یک نوع مهارت اجتماعی است، همراهی با مردم، مدیریت
عواطف و احساسات در روابط و توانایی ترغیب و رهبری دیگران. "
هوش هیجانی (عاطفی) یا هوش اجتماعی شامل 4 مهارت است:
-خود ( Self )
-دیگران (Others )
-آگاهی (Awareness )
-اقدام ( Action)
انواع مولفه های هوش هیجانی (تعریف دنیل گلمن)
مولفه های هوش هیجانی شامل این پنج مهارت هستند:
خودآگاهی یا آگاهی از خویشتن (Self-awareness): اینکه نقاط قوت و ضعف خود،
انگیزهها و ارزشهایمان و نیز تأثیری را که روی دیگران داریم بشناسیم.
یک نوع توانایی فردی است برای درک احساسات و حالات خلقی. خودآگاهی به شخص
کمک می کند تا همیشه بر افکار و احساسات خود نظر داشته و بنابراین در جهت درک آن
ها به فرد کمک می کند.
خودتنظیمی (Self-regulation): اینکه تکانهها و انگیزههای لحظهای و خُلق خود رادر
وضعیت مختلکننده و مزاحم، کنترل کرده یا جهت آنها را تغییر دهیم.
مهارتی است که به افراد کمک می کند تا احساسات خود را به صورت مناسب و جامعه
پسندانه نشان دهند. به زبان دیگر به فرد درکنترل عصبانیت، ناراحتی و ترس کمک
میکند.
انگیزش (Motivation) و خودانگیزشی (Self-motivation): [رسیدن به اهداف
موفقیت به صِرفِ موفقیت به ما انگیزه بدهد و شکست، نتواند به سادگی انگیزهی ما را
بگیرد.
همدلی (Empathy): وضعیت احساسی دیگران را درک کنیم و بتوانیم از دریچهیچشم
آنها جهان را ببینیم.
مهارت اجتماعی (Social Skill): عبارت است از ارتباط با دیکران در موقعیت های
مختلف اجتماعی و در اصل به معنای توانایی ادامه رابطه با توجه به احساسات افراد یا
همان ظرفیت اجتماعی است.با دیگران، رابطهی صمیمی ایجاد کنیم تا بتوانیم آنها
را به سمتی که میل داریم سوق دهیم
تحقیقات نشان داده است که EQ یا هوش هیجانی عامل مهمی در ایجاد تغییرات
اساسی در زندگی است. اگرچه کودکان با سرشت و فطرت گوناگون به دنیا می آیند و
چگونگی برخورد آن ها با مسایلی چون برخوردهای اجتماعی، اشتیاق خجالت و غیره
متفاوت است، اما هوش هیجانی (عاطفی) به والدین و مربیان کمک میکند تا بر روی
قابلیت ها و یا عدم وجود آن ها کار کرده و بنابراین کودکان را برای رویارویی با جامعه
بیرونی آماده کنند. برای مثال والدین به جای جلوگیری از برخورد بچه های خجالتی با
دنیای بیرون، باید آن ها را با چالش های جدیدی مثل دیدار با دوستان جدید و قرارگرفتن در
فضاهای تازه روبرو نمایند. گرچه این تشویق نباید به هیچ عنوان بچه ها را دلزده یا ترسوتر
نماید بلکه باید به آن ها تجربه های جدید بیاموزد.
برای مثال تحقیقات نشان داده که بچه های کلاس دومی که عصبی بوده و همیشه با
مشکل مواجه هستند، شش تا هشت بار بیشتر از بچه های دیگر در معرض ابتلا به
خشونت در نوجوانی و ارتکاب جنایت میباشند.
دخترانی که در سنین راهنمایی از احساسات سردرگم، خستگی و عصبانیت توام با
گرسنگی رنج میبرند، احتمال میرود که در سنین نوجوانی دچار اختلالات گوارشی
شوند. این بچه ها از احساسات خود و این که اصولا این احساسات چه هستند، بی
خبرند. اما اگر در شرایطی قرار بگیرند که بتوانند از هوش عاطفی یا هیجانی خود بهره مند
شوند، مسلما به هیچ یک از این موارد دچار نخواهند شد.
نمونه های وجود دارد که باعث عدم استفاده از هوش
هیجانی(عاطفی) خواهد شد :
ترس و نگرانی، تصویر منفی از خود، توقعات غیر واقعی از زندگی و سرزنش دیگران.
بنابراین زمانی که این موانع به وجود می آید و هوش هیجانی (عاطفی) مورد استفاده
قرار نمی گیرد، حرکات افراد به سمت موفقیت متوقف می شود.
پس نتیجه می گیریم که هدف از تقویت هوش هیجانی (عاطفی)، آگاهی از احساسات و
تربیت آن ها برای غلبه بر موانع زندگی است.
اولین قدم برای افزایش هوش هیجانی (عاطفی)، خودآگاهی است. خودآگاهی یعنی
شما چه احساسی دارید و چرا دچار آن احساس شده اید. اگرچه ممکن است این کار در
بدو امر برای بعضی از افراد مشکل باشد، اما زمانی که فرد شروع به درک خود می کند،
می تواند دیگر مهارت های احساسی اش را نیز توسعه دهد و در نهایت به هوش عاطفی
بالایی دست یابد.
تعریف عملیاتی هوش هیجانی توسط بار-اُن:
روون بار-اُن (Reuven Bar-on) که نامش را گاهی به صورت بار-آن و بار-اون هم
مینویسند، از زاویهی دیگری به فراگیر شدن هوش هیجانی کمک کرد.
در شرایطی که گلمن از کلیت مفهوم هوش هیجانی دفاع میکرد و سعی میکرد بر
اهمیت آن تأکید کند، بار-اُن کوشید یک تعریف عملیاتی از هوش هیجانی به دست دهد و
ابزاری برای اندازه گیری و سنجش هوش هیجانی طراحی کند.
این ابزار که به شکل تجاری در دسترس است و سازمانها و کسب و کارهای بزرگ و نیز
مراکز آموزشی از آن برای سنجش هوش هیجانی استفاده میکنند، EQ-i نام دارد و بر
پایهی تحقیقاتی که بار-اُن در سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ انجام داده، بنا شده است.
کافی است به نمودار زیر نگاه کنید تا تصویری شیوه اندازه گیری هوش هیجانی توسط بار-
اون در ذهن شما شکل بگیرد:
همانطور که میبینید بار-اون مهارتهای متنوعی از جمله تصمیم گیری، مسئولیت
پذیری، همدلی، مهارت ارتباطی و روابط بین فردی، حل مسئله، ابراز احساسات، صراحت
و قاطعیت (یا جرأت ورزی)، خودشکوفایی، خوش بینی، تحمل استرس را در کنار یکدیگر
تحت عنوان هوش عاطفی یا هوش هیجانی اندازهگیری کرده و گزارش میدهد
در مقالات بعدی با همراه باشید با راهکارهایی برای افزایش هوش هیجانی