تحول فردی

تحول فردی به سبک موفق ترین انسانها در ۷ مرحله کاملا کاربردی

میخواهیم مقاله را با یک سوال از شما شروع کنیم ؟ چه شد که به فکر تحول فردی خود

افتادید؟

شاید روزمرگی و فرار از آن شما را به این صفحه کشانده باشد، شاید هم میخواهید نوع

جدیدی از زندگی را برای خودتان دست وپا کنید، به هر حال تغییر وضعیتتان از معمولی به

خوب یا شاید هم عالی مهم ترین انگیزه تان برای خوانش این مقاله است

اما تحول فردی که این روزها بازار بسیار داغی دارد واقعا چیست و چگونه میتوان به آن

دست یافت ؟

بهتان قول میدهیم که اگر این مقاله را با دقت بخوانید، و مهم تر از آن به آنها عمل کنید

تغییر و تحولات بزرگی در زندگیتان ایجاد خواهد شد، خب بهتر است زودتر شروع کنیم.

مدیریت زندگی یعنی چه؟
برای مدیریت بر زندگی خود همان طور که از اسمش پیداست باید مدیر زندگی خود

باشید،دقیقا همان گونه که مربیان وظیفه حمایت و مراقبت از مددجویانشان را دارند ،

بعنوان یک مدیر  و مشاور باید مسئولیت مراقبت و حمایت از خودتان را به عهده بگیرید.

این مسئولیت شامل مراقبت از سلامتی خود،تمایل و اراده در جهت تشخیص نقاط ضعف

و نقاط قوت خودتان است.

دفتر و قلمتان را آماده کنید و خیلی صادقانه از خودتان این سوالات را بپرسید و مهم تر آن

که برای آنها جواب پیدا کنید، مگر نمی خواهید زندگی تان متحول شود و به دسته

انسانهای شاداب، پویا وتاثیرگذار تبدیل شوید! پس دست به کار شوید.در ضمن اینها

سوالاتی هستند که روزی موفق ترین و نامی ترین انسانهای موفق از خودشان پرسیده

اند

.-تحول فردی و موفقیت مستلزم توجه شما به تمام ابعادزندگیتان است به قول دارن

هاردی مانند آن ورزشکاری نشوید که فقط میتواند به عرض بازوهایش افتخار کند اما در

روابط خود بسیار مشکل دارد برای همین ما سوالاتی را برای شما آماده کرده ایم که با

پاسخ به آنها میتوانید متوجه شوید در تمام ابعاد زندگی تان در چه وضعیتی قرار دارید،زود

باشید و پاسخ دهید

سلامتی : آیا برای انجام فعالیتهایتان در طول روز انرژی کافی دارید ؟ اگر پاسخ منفی

ست در این باره چه تصمیمی دارید؟
کار : آیا در زندگی کاری یا حرفه ای شما مسئله ای وجود دارد که نیاز به بررسی و توجه

بیشتری داشته باشد؟
پول: آیا در زندگی با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کنید؟برای تغییر وضعیت در این

بخش چه راهکارهایی به ذهنتان میرسد
زندگی خانوادگی : زندگی خانوادگی تان رو به راه است ؟ با افرادی که در کنار شما

زندگی میکنند همسر/فرزندان/اقوام/ دوستان مشکلی ندارید؟

روابط اجتماعی:آیا واقعا از داشتن یک زندگی پویا ،متنوع و کامل اجتماعی لذت می برید؟

تفریحات: آیا علایق و تفریحات خاصی دارید که مایه سرگرمی شماست و فکرتان را از

فشارهای زندگی دور میکند؟

روش زندگی : میخواهید چه طور زندگی کنید؟دوست دارید چه چیزهایی را تجربه کنید؟

 

آیا شیوه خاصی را در نظر دارید که آن را ایده ال بدانید و تمایل داشته باشید آن را در

زندگی تان به کار ببندید ؟ اگر این طور نیست آیا برداشت شفاف و روشنی از آنچه آن را

شیوه زندگی موفق و کامل میدانید،در ذهن دارید ؟

پیشرفت های شخصی و زندگی معنوی : آیا در زمینه خودباوری نیاز به تقویت دارید؟آیا

نیاز دارید که باورهایتان را ارتقا دهید و ارتباط عمیق تری با زندگی معنوی خود برقرار کنید

نکته جالبی که وجود دارد این است که ابعاد مختف زندگی شما به شکل مستقل و جدا

از هم نیستند کار شما بر زندگی خانوادگی شما میزان تتنش و سلامتی ، و روابط

دوستی تان تاثیر می گذارد

حالا که به این سوالات جواب دادید باید قدم به قدم برای هرکدام نقشه ای بکشید ما در

این بخش برای راحت تر شدن کارتان نردبان خود مدیریتی را طراحی کرده ایم،آماده

ایستادن بر روی اولین پله هستید؟

۷ پله نردبان خودمدیریتی برای رسیدن به تحول فردی  :
پله اول: هدفهایتان را تعیین کنید

برایان تریسی استاد بزرگ موفقت، میگوید : هرکس اگاهانه هدف گذاری کند ، اهدافش را

بنویسد و مرتبا در باره آنها بیندیشد،خیلی زود متوجه پیشرفتی سریع و شگرفت در

موفقیتها و دستاوردهای خود میشود حتی اگر در زندگی گذشته خود به موفقیت های

بسیار کمی دست پیدا کرده باشد.

 اما چرا اهداف مهمند؟

زیرا تا زمانی که ندانید چه میخواهید مانند فرد مسلحی هستید که ،بی هدف طرفی

تیراندازی می کند ولی دقیقا نمیداند قرار است چه چیزی را مورد اصابت قرار دهد.به

محض اینکه بنشینید و فکر کنید که چه انتخابهایی دارید، احتمالا شمابه موفقیت و

 شادکامی مورد نظرتان نزدیک شده و تصمیم گیری در اینباره برای شما بسیار اسانتر

خواهد شد.

شما برای سطوح مختلف باید هدف گذاری کنید :

اهداف بلند مدت : که جهت گیری شما را در تمام ابعاد زندگی تان معلوم می کند
اهداف میان مدت: که فعالیتهایی هستند که به شما کمک می کنند بیشتر بر

اهداف بلند مدت خود متمرکز شوید
اهداف کوتاه مدت: این اهداف شما را در مسیر دستیابی به اهداف میان مدت قرار

می دهند وبرای زندگی روزمره تان چهارچوب معینی طراحی میکنند

در داستان الیس در سرزمین عجایب نوشته لویس کارول وقتی الیس در جنگل سرگردان و

گم میشود با نگرانی از گربه می پرسد ایا میتوانی بگویی من باید از کدام راه بروم ؟گربه

گفت : خب بستگی دارد به کجا میخواهی بروی فکر میکنید کارول در این قسمت

میخواست به چه نکته ای اشار کند ؟

 عقب گرد؛
ارزشهایتان و علاقه اصلی تان را مشخص کنید:

دکتر جان دی راکلفر معتقد است هدف گذاری یک مهارت حیاتی ست ولی قبل از آن که

هدفهایتان را انتخاب کنید باید یک مرحله به عقب برگردید و تصمیم بگیرید که چه

چیزهایی در زندگی واقعا برای شما اهمیت دارند این ها ارزش های شما هستند.اینکه

اهداف شما انعکاس دهنده عقاید و علایق شما باشند بسیار مهم است  و باید طوری

انتخاب شوند که همه پتانسیل ها و استعدادهای شما شکوفا شود،اگر میخواهید واقعا

اهدافتان تحریک کننده و مهم باشند باید :

ریشه در ارزشهای شما داشته باشند. شما باید از انچه برایتان از ارزش و اهمیت برخوردار

است واز فردی که میخواهید در اینده به آن تبدیل شوید تصور روشنی داشته باشید.

متعادل باشید :
 یک زندگی متعادل زندگی ای است که تمام ابعاد آن با هم تناسب داشته باشد.با هم

هماهنگی داشته و مکمل یک دیگر باشد اهدافی که باهم تناقض دارند شما را به جایی

نمی رسانند.

برای این که بتوانید خیلی خوب به هدفهایتان دست یابید باید درباره آنها احساس خوبی

داشته باشید،این همان ماموریت شما در زندگی ست.باید بتوانید بیانیه ی ماموریت برای

زندگی خودتان دست و پا کنید چیزی که ذوق علاقه و عشق را برای رسیدن به هدفایتان

در شما بیدار میکند همین ماموریت شماست.

حرکت در جاده موفقیت و شادکامی بر دو اصل استوار است ، ابتدا چیزی که به آن علاقه

دارید و میتوانید به بهترین نحو ممکن آن را انجام دهید پیدا کنید و وقتی آن را یافتید تمام

توان خود را صرف آن کنید ، ذره ذره انرژِی آرزوها و توان طبیعی ای که دارید را صرف آن

کنید

این بخش را با جمله ای از پل سولمن به پایان می رسانیم:

من معتقدم شما به دنیا می آیید تاچیزی را به دست آورید و آن چیز کوچک یا بی ارزش

نیست، شما به دنیا می آیید تا مشارکت بزرگی در زندگی روی این کره خاکی داشته

باشید.

پله دوم:از قدرت شگفت انگیز ذهنتان استفاده کنید

برای آن که بتوانید در پروسه تحول فردی زودتر  و بهتر به نتیجه برسید،باید بتوانید و یاد

بگیرید که نهایت استفاده از قدرت ذهنتان را داشته باشید،ذهن ابزار فوق نیرومندی است

که اگر درست هدایت شود، میتواند شما را تا تا سرحد آمال و خواسته ها و رویاهایتان

حمایت کند

ذهن شما بزرگترین سرمایه زندگی شماست،در ذهن شما نیرویی جاذبه ای وجود دارد

که هر چه بر آن تمرکز کنید را به سوی خود جذب می کنید،هر چه توامندی های ذهنی

تان افزایش یابد این نیروی جاذبه بیشتر می شود و اراد و شرایطی را که برای موفقیت

لازمند را به طرف خود جذب می کنید.

یکی از عمده ترین دلایل شکست عدم پرورش قدرت ذهنی است

هر چیزی را که توجه مان را برآن متمرکز می کنیم و بیشتر اوقات فکر و ذهنمان به آن

مشغول است جذب زندگی مان میشود،ما براساس آنچه فکر و ذهنمان را به خود مشغول

کره است،حوادث و شرایطی را می آفرینیم  و وارد زندگی خود می کنیم.

وقتی به ندارم ها و نمی توانم ها می اندیشید و آن ها را از لحاظ روانی برای خودتان

توجیه می کنید، در زندگی نیز براساس همان ها عمل می کنید و در نهایت طبق قانون

جاذبه تمام اینها در زندگی تان تجسم می یابد، از طرفی اگر ذهنتان را با افکار شاد،

سرزنده و دوستانه پر کنید، شاد موثر و دوست داشتنی می شوید و افرادی را هم که

چنین ویژگی هایی دارند به طرف خود جذب می کنید و بهترین شرایط ممکن را برای

خودتان به وجود می اورید

هر کدام از ما نمود افکار غالبمان هستیم،شایداین حرف به نظر بعضی ها ترسناک به نظر

بیاید ولی اگر بفهمید شما تنها کسی هستید که می توانید افکارتان را بسازید و این که

شما مسئول افکارتان هستید قضیه هیجان انگیز تر میشود،دراین هنگام متوجه می شوید

مهم نیست در گذشته چه اتفاقی افتاده است شما می تونید از همین حالا در جهتی که

دوست دارید و انتخاب می کنیدشروع به حرکت کنید.پس از حالا به بعد خیلی مراقب

چیزهایی که به آنها فکر می کنید باشید.

 پس حالا که میخواهید به تحول فردی دست یابید باید بدانید یکی از مهمترین کارهایی

که باید انجام دهید اینست که بر روی ذهن ، افکار و تصوری که از خودتان دارید سرمایه

گذاری کنید

آنها می توانند چون فکر می کنند که می توانند(ویرژل)

این شما هستید که کنترل افکارتان را به دست می گیرید، بنابراین با انتخاب مثبت

اندیشی می تواند اهداف مثبت ، گفتار مثبت و رفتار مثبت و سازنده داشته باشید و در

نتیجه شرایط مثبتی را در زندگی تان ایجاد کنید

شما روزانه درباره حدود ۵۰ هزار موضوع فکر می کنید اکثر اینها از ضمیر ناخوادگاه شما

سرچشمه میگیرد وبه شدت تحت تاثیر تجربیات گذشته شما هستند، شما نمی توانید

مانعشان شوید در عوض می توانید تصمیم بگیرید با آنها چه کار کنید، اگر این افکار نسبت

به هدفهایتان سازنده و موثرند به آنها اهمیت بدهید و راجع بهشان فکر کنید اگر نه …

رهایشان کنید

پله سوم:ایجاد ویژیگی های شخصیتی مطلوب در خودتان

ما قله ها را فتح نمی کنیم ، خودمان را کشف می کنیم

اگر با وجود مراحلی که ذکر شد هنوز از رویاها و آرزوهایتان فاصله دارید ممکن است ،

مشکل این باشد که هنوز خصوصیتهای شخصیتی لازم را در خودتان پرورش نداده اید، مسلما این ویژگی ها بر اساس گرایش های فطری و زمینه کاری تان می تواند متفاوت

باشد.

ولی برخی از ویژگی ها مثل صبر، تحمل و اراده و تمرکز و مهارتهای فردی، اشتیاق و

حس شوخ طبعی بدون در نظر گرفتن چیستی اهداف همیشه به کار می آیند،ویژگیهای

شخصیتی مرتبطی که براساس زمینه کارتان کسب می کنید مهمترین منابعی هستند

که شما در اختیار دارید. ولی آیا ما می توانیم کل ویژگی های شخصیتی خود را تغییر

دهیم؟

دقت کنید یک سوم از ویژِگی های شخصیتی شما وقتی به دنیا می آیید از طریق وراثت و

بیوشیمی شکل گرفته است،این دو عامل در تعیین میزان استعداد و هوش شما نیز نقش

بازی می کند، مسلما شما بدون داشتن ویژیگی های فیزیکی مناسب نمیتوانید یک مدل

موفق شوید ، دو سوم باقی مانده ویژگی های شخصیتی شما در اثر شرایط و ویژیگی

های محیطی ، یادگیری و حتی مهمتر از آن طرز تفکر به وجود می آید شما بدون به

دست آوردن ویژگی ها ، اطلاعات و مهارتهای مورد نیاز هرگز نمیتوانید به تحول فردی

دست یابید

فکر می کنید شما چگونه فردی هستید و دوست دارید چگونه فردی باشید؟ در دفتر

مدیریتی خود دو یا سه جمله بنویسید که به طور خلاصه ویژگی ها و خصوصیتهای

شخصیتی تان رانشان دهد.لازم نیست خیلی فکر کنید هر چه به ذهنتان می رسد را

روی کاغذ بنویسید

پله چهارم : امکانات و انتخاب هایتان را در نظر بگیرید :

ما از اغلب مردم می شنویم من هیچ انتخابی ندارم یا چه انتخابی ممکن است داشته

باشم، اما برای ان که پروسه تحول فردی را کاملتر کنید باید امکاناتتان را نیز بررسی کنید،

هر کدام از اهدافتان را در نظر بگیرید از خودتان بپرسید برای رسیدن به این اهداف چه

گزینه هایی دارم ؟یک طوفان فکری تک نفره را راه بیندازید و با استفاده از ان انتخابهایتان

را فهرست کنید

انهایی را که غیر واقعی به نظر می رسند را خط بزنید و انهایی را ضریب موفقیت بالاتری

دارند را انتخاب کنید ببنید هر کدام چه قدر شما را به اهدافتان نزدیک می کنند و چه اندازه

احتمال دارد به نتیجه مطلوب برسید

در روش مدیریت بر خود یک قانون نانوشته داریم:انتخابهای شما همیشه بیشتر از آن

چیزی است که فکر می کنید.بعضی ها ممکن است چندان به درد بخور نباشد ولی بقیه

درست همان راه حلهایی هستند که دنبالشان بودید

پله پنجم:شروع کنید

هر کاری را که میتوانید یا فکر میکنید از پس آن برمی آیید را شروع کنید.در درون جسارت

،ذکاوت ،قدرت و نبوغ نهفته است. گوته

 همین حالا شروع کنید:

در میان تمام فعالیتهایی که در طول روز انجام می دهید خوب است بدانید تنها از طریق

انجام دادن کارهای مفید می توانید به نتیجه دلخواهتان برسید.منظور از فعالیتهای مفید

آن دسته ازفعالیت هایی ست که شما را به اهدافتان نزدیک و نزدیک تر می کند،خب

مشخص است شما باید آنها را پیدا کنید، تشخیص دهید وانتخابشان کنید.هر چه تعداد

این کارها بیشتر باشد و شما مصمم تر،بهتر است، اما برای شروع کار مهم ترین چیزی

که نیاز دارید این است که مسئولیت پذیرباشید به معنای آن که مسئولیت همه کارها و

نتایجی را که حاصل میشود برعهده بگیرید، بهتر است با خودتان رو راست باشید؛ شانس

وجود خارجی ندارد، این هدف گذاری صحیح و تلاش سخت کوشانه برای به دست آوردن

آنها ست که از آن به شانس تعبیر میشود

یک لیست برای شروع کردن کارها در زیر اورده ایم که انجام دادن انها موفقیتتان را حتمی

خواهد کرد:

تمرکز کنید: اهدافتان را به صورت واضح و شفاف در ذهن تان حک کنید

اهداف اصلی تان را روی کارتهای کوچک بنویسید و در کیف پولتان در معرض دید قرار دهید
هر روز فهرست اهدافتان را و مزایایی را که با رسیدن به آنها برایتان حاصل میشود مرور

کنید
مدام به خودتان بگویید که شما میتوانید و حتما موفق خواهید شد و درست در همان

مسیری که تعیین کرده اید قدم بر میدارید
با قراردادن یک سمبل فیزیکی از هدف مورد نظرتان جایی در معرض دید،خودتان را تشویق

کنید مثلا اگر دارید روی موفقیت تان در امتحان رانندگی کار میکنید یک گواهینامه فیزیکی

فانتزی تهیه کنید و آن را به قاب آینه تان آویزان کنید

برنامه ریزی کنید.وقتی تصمیم گرفتید به کجا میخواهید بروید قدم بعدی این است که

ببینید چه طور میخواهید به آنجا جا برسید.اینجاست که اهمیت برنامه ریزی مشخص

میشود.

طبق گفته پیترگرین متخصص آموزش،یکی از ویژگی های برجسته بی برنامه گی این

است که بدون برنامه ریزی شکست حتمی و غیرقابل انکار به سراغ شما می آید و حتی

قبل ازآن آرامشتان دستخوش نگرانی میشود  او به اهمیت برنامه ریزی به عنوان اصلی

ترین عادات افراد موفق اشاره میکند

*نقشه هایتان را بنویسید.برای هر یک از اهداف اصلی تان فهرستی از برنامه ریزی ها و

فعالیتهایتان تهیه کنید و حداقل هفته ای یکبار آنها را مرور کنید تا مطمئن شوید طبق

چهارچوب زمانی پیش می روید،اگر مشکلات پیش بینی نشده اتفاق افتادند می توانید

تغییرات و اصلاحات لازم را در برنامه ریزی هایتان اعمال کنید.

 

خب حالا دست به کار شوید و شروع کنید یک ضرب المثل قدیمی چینی میگوید:یک سفر

دور و دراز هم با یک قدم کوچک شروع میشود.وقتی قدم اول را برداشتید دیگر همه چیز

آسان به نظر می آید.خب حالا برای شروع از خودتان بپرسید، همین حالا برای رسیدن به

اهداف اصلی تان چه کارهایی میتوانید انجام دهید؟

پله ششم:پیشرفتتان را کنترل کنید.

در روش مدیریت برخود چیزی به نام شکست وجود ندارد،شما تنها با اعمالتان و نتایج آنها

سرکار دارید.بله افراد موفق هم گاهی مرتکب اشتباه می شوند ولی با اراده آهنین آنقدر

به کار و تلاش ادامه می دهند تا بالاخره به هدفشان برسند.آنها مرتبا بررسی می کنند

آیا هنوز در مسیر صحیح قرار دارند یا خیر؟اگر در مسیر صحیح قرار داشته باشند به

راهشان ادامه می دهند ،اگر نه اصلاحات و تغییرات لازم را  اعمال می کنند تا دوباره

مرتکب اشتباهات قبلی نشوند.

برای سنجش پیشرفت خود این سوالات را از خود بپرسید:

من در حال حاضر در چه کارهایی خیلی خوب پیشرفت می کنم؟
چه کارهایی می توانند پایه و اساس پیشرفتهای بیشتری باشند؟
چه کارهای مفیدی را می توانم بیشتر انجام دهم 
اگر چه مثبت اندیشی مهم است ولی وقتی واقعا پیشرفت نمی کنید نباید خودتان را گول

بزنید و به خودتان امید واهی بدهید، اگر حرکت رو به جلو دارید به مسیرتان ادامه دهید .

در صورت لازم اصلاحات و تغییرات لازم را اعمال کنید

پله هفتم و آخر:به قدرت مقاومت مجهز شوید

آرزوها و اهداف شما هر چه که باشند به خاطر داشته باشید هیچ چیز نمی تواند جای

صبر و مقاوت را بگیرد کمتر کسی میتواند بدون این دو ویژگی در هر حوزه ای از زندگی به

موفقیت برجسته ای برسد

تاریخ پر است از سرگذشت انسانهایی که درست زمانی که به اهدافشان نزدیک شده

بودند تسلیم شده اند،ژاپنی ها ضرب المثل جالبی دارند که میگوید اگر هفت بار زمین

بخوری هشت بار قامت راست کن. آیا به اندازه کافی قدرت و اراده دارید که هر جا زمین

خوردید از جایتان بلند شوید؟نترسید، به مشکلات به چشم چالشهایی بنگرید که باید با

آنها رو به رو شوید و بر آنها غلبه کنید و هر بار اتفاقی افتاد از مسیر اهدافتان خارج نشوید

و انگیزه هایتان را حفظ کنید.این به صلاح شماست اگر از قوانین درست و به روشهای

مناسب استفاده کنید.همه چیز به نفع شما تمام خواهد شد.

جمع بندی

همان طور که دیدید، تحول فردی شما فقط به موفقیتتان در شغل  یا بهبود سلامتی تان

خلاصه نمی شد شما برای آن که واقعا شاهد یک تحول فردی بی نظیر در خودتان باشید،

باید در تمامی جهات زندگی خود متحول شوید، از قبیل جسمی،مادی،معنوی و اجتماعی

در  نخستین بخش دیدید که چگونه برای هر کدام از انها باید هدف تعیین کنید و چه

سوالاتی را باید از خودتان بپرسید،همین طور متوجه شدید که برای عملی کردن

هدفهایتان باید از ذهنتان بیشترین بهره را ببرید و در واقع مثبت فکر کنید و در مراحل بعدی

متوجه شدید که باید ویژگی های مناسبی برای یک تحول فردی مطلوب در خودتان پرورش

دهید و همین طور به اهمیت بررسی امکانات برای رسیدن به اهدافتان هم پی بردید ،

مهم ترین گام که آخرین آن هم هست مقاومت و استقامت برای موفقیت شماست.اینکه

ناامید نشوید ادامه دهید و در راه رسیدن به خواسته هایتان درجا نزده و مقاوت به خرج

دهید کاری که ۱۰۰درصد انسانهای موفق انجام می دهند.

اگر به تمامی فرامینی که در مقاله پیش رو خواندید عمل کنید مطمئن باشید که به

بهترین نحو ممکن در حال مدیریت بر زندگی خود هستید،همان تحول فردی که روزها

آرزویش را داشتید.

nikann.com